سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عبور باید کرد صدای باد می آید،عبور باید کرد.   و من مسافرم ای بادهای همواره!   مرا به وسعت تشکیل برگها ببرید.   مرا به کودکی شور آبها برسانید.    « سهراب سپهری »
ابوسعید ابوالخیر
چهارشنبه 89 دی 22

حال عالم سر به سر پرسیدم از فرزانه ای    گفت یا خاکست یا بادی ست یا افسانه ای

گفتمش آنکس که او اندر طلب پویان بود        گفت یا کوری ست یا کری ست یا دیوانه ای

mehneh

این بار می خواهیم درباره ی عارف و شاعر نامی شهرستان مه ولات ، مولانا ابوسعید ابوالخیر صحبت کنیم.این عارف مقامش آنقدر والاست که هر منطقه یا کشوری می خواهد این عارف را منسوب به خود کند.بنابراین من هم به عنوان یک مه ولاتی وظیفه ی خود دانستم حداقل چند خطی درباره ی این عارف بنویسم.

ابوسعید فضل الدین بن ابوالخیر احمد بن محمدبن ابراهیم (357_440ق) ، عارف و شاعر نامدار ایرانی قرن چهارم و پنجم است. وی در مهینه خراسان (اکنون جزو دهستان های شهرستان مه ولات استان خراسان رضوی است.) ،روز یک شنبه اول محرم سال سیصد و پنجاه و هفت هجری متولد شد.

مقام بوسعید در بین مردم منطقه ی مه ولات آن قدر والا بوده که علاوه بر مهنه که مکان زندگی ایشان بوده ، دو مکان دیگر که اکنون جزو دهستان دوغ آباد مه ولات هستند ، نام خود را از نام بزرگ ، این عارف گرفته اند.یکی: تپه ی اول دهستان دوغ آباد ، تپه سعدی و دوم: روستایی به نام بوسعد.(اطلاعات بیشتر در کتاب مه ولات)

این عارف در روز جمعه ی سال 440هجری قمری دیده از جهان گشود و او را در مهنه به خاک سپردند ، جایی که بعدها به نام "مشهد مقدس شیخ" همیشه زیارتگاه ارباب ذوق و ادب قرار گرفت.اگر به دیدار آرامگاه این عارف در مهنه ی مه ولات رفتید اولین چیزی که توجه شما را جلب می کند سخن شیخ ابوعلی سینا حکیم و طبین نامی ایران در مورد ابوسعید است که برای دانستن راز این سخن داستانش را برایتان می نویسم.در کتب تاریخی آمده است که ملاقاتی بین ابوسعید و ابوعلی سینا اتفاق افتاده است.

بهرحال داستان دیدار ابوعلی سینا که استاد منطق و حکمت بود و از طریقه مشاء که پایه اش به دلیل عقلی است بحث می کرد ، و شیخ ابوسعید ابوالخیر که ذوق اشراق داشت و معتقد بود که علم باید به مقام شهود رسد ، در کتاب اسرارالتوحید این گونه آمده است :

( خواجه بوعلی با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند به خلوت و سخن می گفتند که کس ندانست ، و نیز به نزدیک ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند .
بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت ، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند : که شیخ را چگونه یافتی ؟ گفت : هر چه من می دانم ، او می بیند ، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ در آمدند . از شیخ سؤال کردند : که ای شیخ بوعلی را چون یافتی ؟ گفت : هر چه ما می بینیم او می داند ) .و این بود فلسفه ی سخنی که از ابن سینا بر ورودی مزار بوسعید نوشته اند.

منابع:

1_چشیدن طعم وقت از میراث عرفان ابوسعید (به تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی)

2_پایگاه ویکی پدیا ،دانشنامه ی آزاد

3_پایگاه اطلاع رسانی ایران ویج

4_کتاب مه ولات ماه ولایات محمد وکیلی

5_پایگاه اطلاع رسانی خبر آنلاین

6_سایت رسمی دوغ آباد (قسمت شخصیت های برجسته)



احسان مصباحی ::: چهارشنبه 89/10/22::: ساعت 12:46 صبح
نظرات دیگران: نظر




mailto:sayeh_syah@yahoo.com